جهانی را تصـور کنید که کودکان خودشان را درگیر پاسخهای بدون هدف و طوطیوار میکنند که این کار تنها به خاطر پر کردن زمانهای بیکاری است نه برای
درک حقیقت از خانه گرفته تا کلاسهای درس برای کودکان برنامهریزیهای فشـرده و ساخـتارمند برنامهریزی شده است. معلمان زمان بسیار کمی و برای بازی
با کودکان در اخـتیار دارند. معلمان بیشـتر به روی حافظه کودکان تاکید دارند. آنها معتقـدند بازی کردن تلف کردن وقت است وقتی کارهای مهــمتری وجود دارد.
همزمان با افـزایش فشـار در مدارس برای آموزش به صورت متناقـض زمان برای استراحت و سرگرمی از طریق بازی محدود شده است.
امروزه بسیاری از مدارس ساعت استراحت خود را کاهـش دادهاند این امر مایهی تاسف است چرا که در زنگ تفریح بچهها با هم درگیر میشود (مثل کشتی
گرفتن و زورآزمایی) که البته این فعالیت جدای از پرخاشگری است.
در فنلاند زنگ تفریح بخش مهمی از برنامه است که بعد از آن بچهها به راحتی آماده آموزش میشوند. با این حال نمره خواندن بچهها در پایان سال بالا است.
تحقیقات نشان داده است بازیهای جسـت و خیز نه تنهـا باعث افزایش فعالـیتهای فیزیکی میشـود بلکه میتواند باعث تسـهیل در روابط دوستانه و ترویج
همکـاریهای اجتماعی در بین کودکان شود. (اسکوپ و پانک، ۲۰۰۳) در اکثر کشورها زمان کلاس به ارزیابی و یا آماده کردن بچههـا جهت ارزیابی مطالبـی که به
صورت طوطـیوار در کلاس تکرار کردهاند، میگذرد.
مطابق با خبرگذاری مجله وال استریت پرزیدنت بوش: هیچ کودکی را نباید به پیروی و دنبال کردن برنامهها تحت فشار قرار داد. در طول سی سال گذشته میزان
چاقی در بین کودکان پیش دبستانی و نوجوانان در ایالات متحده آمریکا بیش از دو برابر شده است و این عامل شـروعی برای مشکلات سـلامتی از قبیـل دیـابت و
بیمـاریهای قلبـی میباشد. اهمـیت پیـشگـیری از مشکل چاقی جهت کاهش مرگ و میر میتواند از پیشگیری سیگاری شدن بهتر باشد. (کلینیک مایو،۲۰۰۵)
به نظر میرسد یکی از علل اصلـی چاقی در کودکان عادت به تماشـای تلویزیون است. بچه هایی که حدود ۲ سال سن دارند، حدود ۲ ساعت در روز تلویزیون
تماشا میکنند و کودکانی که حدود ۶ سال سن دارند در هفته بیش از ۴۰ ساعت تلویزیون تماشا میکنند. (بیدات واندواتر و وارتر، ۲۰۰۳)
مسئلهای که حاشیه ندارد.
در ایالات متحـده همچون دیگـر کشـورها کودکان کمـتر با همسـالان و پدر و مادرانشـان بازی میکنند. در گذشـته کـودکان وقتی به مدرسه میرفتند برخی از
مهارتهای خواندن را در بازیهایی که با پدر و مادرشان انجام میدادند، میدانستند و از این جهت آمادهتر بودند.
در انگلسـتان کودکان وقتی به مدرسـه میروند حتـی نمیتوانند شعـرهای سـاده بخوانند و یا اینکه با صدای رسـا صحبت کنند و یا بتوانند به دستورالعملهای
ساده پاسخ دهند (اسمیترس، ۲۰۰۳) در عوض تلویزیون و کامپیوتر جایگزینی برای همیاری پدر و مادر شده است.
در کشور فرانسه، آلمان، انگلسـتان، ژاپن و آمریکا ۹۴% والدین معتـقدند باید بخشی از زمان آموزش به بازی جهـت یادگیری کودکان اختصاص یابد. با این وجود
بیشـتر والدین معتـقدند بیشـتر زمان آموزش باید به وظایف شـناختی اختصاص یابد تا به بازی. این سـؤال برای والدیـن مطـرح است که آیا بازی میتـواند یک روش
آموزشــی باشـد. معمــولا والـدین کمتر به اهمـیـت و نقـش بازی در یادگیری کودکـان توجه میکنند. در تحقیـقی که به منظـور بررسی نقش و اهمـیت بازی در
یادگیری از نظر والدین انجام شد. والدین از ۱۴ عامل رتبه دوازدهم را به نقش و اهمیت بازی در یادگیری دادند.
در حالـی که بازی میتواند جایگـاه اول را داشته باشد. زیگلر و بیشاب معتقد است که بازی میتـواند فعـالیتهایی از قبیل آمـوزش نظری، اجتماعی و هنری و
به دنبال آن مهارتهای لازم برای زندگی روزمره را در برگیرد.
در حال حاضـر ۳۰ درصد از مشــاغل نیاز به تفکـر خلاق دارد و در آینده نزدیک نقش تفکر خلاق بیشتر خواهد شد. در آینده ما نیاز به ایدههای جدید داریم چرا که کار
صرف فیزیکی نمیتواند باعث پیشـرفت و نوآوری شود، در حال حاضـر شاید شغلهایی که به صـورت روزمره مطـرح است موفق باشد ولی در آینده نزدیک اشخـاص
با مغزها و ایدههای خلاق و متفاوت مانند هنرمندان، مخترعان، طراحان … موفق خواهند بود و این خود اهمیت و نقش بازی در کودکان را پررنگتر میکند.
چرا بازی برای سلامت روان کودکان مهم است؟
ویگوتسکی سالها پیش اشـاره کرده بود که کودک در بازی از قـوانین اجتماعی پیـروی میکند. کودکان در بازی سعـی میکنند در بهترین حالت خود ظاهر شوند
و رفتاری شایستهتر از نرم رفتاری جامعه داشته باشند.
بازی در افزایش و بهبود احساس شایستگی، خودبسندگی و اعتماد به نفس کودکان نقش عمدهای دادند. ( سینگر، ۲۰۰۳)
برای کودکانی که در زندگی خود با شرایط دشواری مانند مشکلات عاطفـی و یا تاخیر در رشد رو به رو هستند حیاتیتر باشد. در ادامه میتوانیم بررسـی کنیـم که
چگونه کودکانی که دچـار آسـیب روانی شدهاند میتوانند به کمک بازی وانمـودسازی به همــراه مادر بر استرس خود غلبه کنند و هم چنین نقش بازی وانمودسازی
در غلبه بر مشکلات اجتماعی کودکان مبتلا به اوتیسم مورد بررسی قرار میگیرد.
بازی می تواند به توانایی خود تنظیمـی، خود کنترلی و هم چنـین مدیریت رفتار و احســاسات در کودکان کمـک کند. خود کنترلی مرکز درک ما از پایه و اساس
انسانیت، انسان بودن برای انتخاب و تصمیم گیری، تسلط بر فرایندهای شناختی بالاتر و اخلاق نیکو داشتن میباشد.
برای مثال وقتی که کودک یاد میگیـرد خواسـتهاش را برای رسیدن به یک موضوع به عنوان مثال اسباببازی، دسـر بعد از شام و یا آرامشی که ممکن است در
حال حاضر موجود نباشد به تعویقانداز میتوان گفت او دارای خودکنترلی است.
چگونه بازی می تواند در ایجاد خودکنترلی کمک کند. به عنوان مثال وقتی که کودک نقش معلم را در بازی وانمودسازی بازی میکند. آنها باید از یک زاویه دیگر
قوانیــن را پذیرش و به آن عمل کنند. آنها مجـبور به اجـرای نقش معلمـی و رعایت قوانین مربوط به آن میشوند.
وقتی کودکان به عنوان معلم دانشآموزان را سرزنش میکنند در حقیقت آن ها یاد میگیرند که عکس العملهای خودشان را کنترل و هدایت کنند و سعی بر
رعایت و انجام قوانین کنند.
پریسـلر معتقد است که بازی وانمـودسـازی پلی است که شـکاف بین حوادث واقعـی و تخـیلات ذهنی را پـر میکند. به نظر میرسد که بازی به عنـوان یک
میانـجی به کودکـانی که نیـاز به هماهنـگی، تطابق و هضـم تجـربههای جدید و گیجکننده دارند کمک میکند. در تحقیقی گروهـی از کـودکان در معرض تماشـای
فیلمـی که حاوی صحنـههای پرخاشگـرانه بود قرار گرفتند. به گروهی از این کودکان اجازه داده شد که قبل از فیلم بازی کنند و به گروهی دیگر اجـازه داده شد بعد
از فیلم بازی کنند هر دو گروه نسبت به گروهی که فقط فیلـم را تماشا کردند ولی بازی نکردند، استرس و اضـطراب کمتری داشتند ( بارنت و استورن، ۱۹۸۱) اهمیت
بازی نه تنها در رابطه با کودکان پیش دبسـتانی بلکه در رابطه با کودکان دبسـتانی نیز بسیار مهم و با اهمیت میباشد.
وقتی کودکان از افزایش فشـارها، بروز مشـکلات و فقدان زمـان آزار رنج میبرند آنها نیـاز به موقعیـت و فعالیتی جهت بروز احساسات و هیجانات خود دارند.
تحقیقـات بیانگـر این نکته است که حتـی نوجـوانان مرفه مشکلات جدی در رابطه با اضطـراب و اسـترس دارند و هیچکـس از این نوع مشکلات در امان نیست.
به هر حال در صـورت بروز هرگونه مشـکل در سـرتاسر زندگی بازی میتواند به سـلامت و بهریســتی هیجانی کودک کمک کند بازی فرصتی است برای کودکان تا
درباره دنیای پیرامون خود بیشتر یادبگیرند و بتوانند ایدههای جدید بیان کنند.
تحقیقات نشان داده است که یادگیری در محیط اصلی اتفاق میافتد جایی که کودکان تشویق میشوند که به دنبال علایق خود بروند.
اگر ما تصـور کنیم که ذهن کودک به صـورت عــروق خالی است و یافتهها را به صورت منفعـلانه جـذب میکند سخـت در اشتباه هستیم چرا که تحقیقات نشان
داده است کاملا برعکس است.
کودکانی که تحـت آمـوزشهای مسـتقیم قرار میگیرند نســبت به کودکـانی که در کنار بازی و تفـریح آموزش میبیـنند مضطـربتر هستند و در عین حالی که به
بزرگترها وابسته هستند اعتماد به نفس کمتری دارند. در صورتی که کودکانی که به صورت عمل و تجربه درسها را آموزش دیدهاند میتوانند درس را یاد بگیرند
و حتی به دستاوردهای شناختی برسند.
کودکانی که در معـرض برنامههای آموزشی مستـقیم قرار میگیرند به احتمال بیشـتری دچار بزهکاری شده، کـمتر مایل به کمک به کودکان دیگر هستند و همچنین
به احتمال بیشتری مشکلات عاطفی را تجربه خواهند کرد.
چه کاری به عنوان یک پدر و مادر خوب میتوانیـم انجام دهیم تا فرزندانمان به حداکثر پتانسـیل خود برسند. چه استـراتژی میتوانیم داشته باشیم تا یادگیری
فرزندانمان بهتر شود. اینکه بگوییم بازی = یادگیری واقعیت است لیکن این تنها نوک کوه یخی است.
فصل ۵
وانمودسازی: سرچشمهای برای توسعه خودکنترلی
(لورابرک، تریشامان و آی اگان)
سالهای اولیه کودکی زمانی است برای رشد خود کنتـرلی مجموعه ظرفیتهای پیچـیده ذهنی که شامل کنترل هیجان و تکانهها، راهنمای خودجوش تفکر و
رفتار مسؤلانه اجتماعی میباشد. (برانسون، ۲۰۰۱) در سالهای پایانی کودکستان کودکان به کمک خودکنترلی میتوانند برای تغییر صبر کنند.
کودکان در بازی میآموزند تا از این ویژگــیها بهرمنـد شوند: تحمـل برای رسیدن به نوبتشان، مقـاومت در برابر وسوسه گرفتن یک شئی مورد علاقـه از کودک
دیگـر، ضـرورت نظـافت پس از یک دوره بـازی، تغـییر اهداف (زمانی که یک فعالیت امکان پذیر نمیباشد)، دادن نوبت خود به دیگـران و میـل و علاقه جهـت کمک به
کودک یا بزرگسـال دیگـر. هم چنین این کودکان به طور جـدی اغلب با صحبت کردن با خود (من به زودی یک شـانس دریافت میکنم) سعـی میکنند احسـاسات
خود را کنترل کنند.
خودکنترلی اساس درک ما از آنچه انسـانیت به معنای انتخاب و تصـمیمگیری، تسلط برفرایند شناختی بالاتر و اخلاق نامیده میشـود میباشد. انسـان به
سـیسـتم پیچیده و انعـطـافپذیر خودکـنترلی نیـاز دارد. ظـرفیت خـودکـنترلی برای کـودک ضــروری است تا بتـواند با محـیط گسـترده اطراف خود سـازگار شود. برای
این منظـور نیاز به یک زمان طـولانی و در کنــار آن حمایت قابل توجه خارجی است.
در مراحل اولیه کودکی بازی تخیلی (از اعمال تقلـیدی سـاده گرفته تا قسمتهای ماهرانه شامل هماهنگی پیچیده) تکامل مییابد.
اوایل دوران کودکی: دوره حیاتی برای توسعه خودکنترلی
خود کنترلی با کنترل انگیختگـی و تعدیل محرکهای حسـی در ماههای اولیه زندگی شروع میشود و با گسـترش و ظهـور انطباق و کنتـرل تکـانه در سـال دوم
ادامه مییابد (کوپ، ۱۹۸۲) در طول سالهای پیش دبســتانی کودکان برای کنتــرل احساسـات و انگیزههای خود و یادگیـری رفتار مطابق با استانداردهای اجتماعی
و اخلاقی از راهبردهای شناختی استفاده میکنند و گامهای بلندی در کنترل و نظارت بر تفکر و رفتار خود بر اساس اهداف و انتظارات دیگران بر میدارند. (فلاول و میلر، ۲۰۰۲)
کنترل تکانهها، تنظیم احسـاسات ، مقررات شـناختی و رفتـار مطابق با استانداردهای اجتماعی و اخلاقی در ایجاد خودکنترلی به یکدیگر کمک کی کنند.به کمک
تصویربرداری مغناطیسی می توان ارتباط بین عملکـرد مغـز و رفتـار را بررسـی نمود. به نظــر می رسـد تغییرات در قشر مغز به خصوص در لوب فرونتال زمینه ساز
رشد خودکنترلی می باشد( یوسنر، 2003)
در دوران پیش دبستانی تشکیل سیناپس در لوب فرونتال به اوج خود میرسد به طوری که تا دو برابر سن ۴سالگی میرسد.
بهرهمندی از خود کـنترلی در بین ماههای ۱۸ الی ۳۰ ماهگــی به عنوان شـاخصی برای افـزایش ظرفیت خشـنودی روزانه (به عنوان مثـال انتظـار برای خوردن
کشـمش و یا گرفتـن یک هدیه) و همـاهنگی با فـرایند زبان اولـیه مهـم است (کپ و کراکویا، ۱۹۸۴) به راستی ظهور اولیه خودکنتـرلی به کمک زبان باعث رشد
شایستگی در جهت درک دستورالعملهای زبانی در کودک میگردد.
نظریه ویگوتسکی: افزایش خودکنترلی در کودک به کمک گفتگوهای بزرگسالان
گفتگو بین کودکان و اعضایی از جامعه که نسبت به کودکان آگاهی بیشتری دارند ضروری میباشد و باعث شکلگیری فرایندهای شناختی بالاتر از جمله مدیریت
توجه و رفتار ، استراتژی حل مسئله و مشکلات اجتماعی میشود.
هرگـونه فراشــناخت و تفکـر پیچـیده و عمـیق برای اولین بار در ارتباطـات اجتمـاعی بین کودکان و کسـانی که با کودک مشغول آموزش، درگـیری و چالش در فعالیت
هستند ظاهر میشود.
زبان مسیر اصلی ارتباط کودک با دیگران میباشد. زبان ابزار ذهنی ضروری برای هدایت و مدیریت اندیشه و رفتار است. هنگامی که کودکان قادر به فکر کردن
میشود به کمک زبان، ارتباطات خود را گسترش میدهد. در ابتدا اطلاعات، ایدهها و مهارتها از یک طرح نعامل اجتماعی به سمت تفکر درونی میرود.
بزرگسالان و کودکان باید یاد بگـیرند و تلاش کـنند تا بتوانند درک مشـترکی از چگونگی رشد و تقویت حساسیت متقابلشان داشته باشند.
از آنجایی که کودکان هنوز به مهارتهای ارتباطـی به صورت کامل دسـتیابی پیدا نکردهاند این مسـئولیت متوجه بزرگسالان میشود تا به کمک مهارتهای کلامی
و غیر کلامی بتوانند این ارتباط را برقرار کنند.
مطالعات نشان داده که وقتی کودکان در معـرض طیف گسـتردهای از وظایف قرار میگیرند و مورد حمایت عاطفی و تشویق بزرگسالان قرار میگیرند عملکردشان
افزایش مییابد. رشد زبان باعث میشود که اهداف راحتتر بین طرفین در مکالمات تبادل گردد.
دیدگاه ویگوتسکی از بازی وانمودسازی: زمینه حیاتی برای رشد خودکنترلی
ویگوتسکی به بازی وانمودسازی برای رشد اولیه خودکنـترلی کودک توجه میکند. کودکـان در بازی میتوانند دچار چـالشهایی شوند و به چالشهای خود غلبه
کنند.
نظریه اجتماعی- فرهنگی ویگوتسـکی بیان میدارد که فعالیتهای ذهـنی پیچیده از تعامل اجتماعی سرچشمه میگیرد و نوباوگان از طریق حمایت و راهنمایی
افراد ماهر در چهارچوب منطقه مجاور رشد میکنند.
دو عنصر بسیار مهم باعث متمایز شدن تاثیر بازی از دیگر فعالیتهای دوران کودکی است.
1- ایجاد موقعیتهای خیالی در بازی:
کودکان پیش دبستانی تشخیص میدهند که کلمات، ژستها و دیگر نشانههایی که به عنوان ابزاری برای غلبه بر تکانهها و مدیریت رفتارشان به کار میبرند
جدا از دنیای خارجی نیست.
2- ساختن باورها: کودکان در جریان بازی سعـی بر ساخـتن باورهای خودشان دارند و تجـارب خود و خانوادهشان را طراحی میکنند. آنها در بازی از قـوانین
اجتمـاعی پیروی میکنند همچنین حسـاسیت آنها به فشـارهای خارجی تقـویت شده و سعی میکنند به راهکارهای اجتماعی مطلوب عمل کنند.
غلبه بر اعمال تکانشی:
بین ۱ الی ۵/۲ سالگی کودکان همزمان با آموزش زبان رفتارهـایی مانند مهــربانی، اطاعت از قوانین اجتمـاعی، تحمل تاخیر در پاداش، مشارکت در کارهای ساده،
خشنودی روزانه و انجام اخلاق نیکو را یاد میگیرند. (کرالینسیک و کوپ، ۱۹۹۳)
رنگ مالیدن به دیوار، پرتاب اسباببازی به طرف دوستان، دویدن به دنبال توپی که به سمت خیابان میرود.
گرفتن یک تکـه کاغذ رنگـی از دوسـتان همه بخشی از رفتـارهای تکانشــی است که به کمـک بازی میتواند کاهـش یابد. ویگوتسکی اظهار میدارد به کار بردن
یک شـئی دیگر در بازی وانمـودسـازی حیاتـی است زیرا به تفکـر بچهها برای انجـام یک رفتـار میانجامد. در بازی کودکان نوعی دوگانگـی به نظر میرسد. در
بازیهای تخیلـی و وانمـودسازی یک آزادی به چـشـم میخورد لیکـن از طرف دیگر کودک مجـبور به اجــرا و پیـروی از نقـش خود میباشد. مثلا یکـی نقــش مادر و
دیگری نقش فرزند و یا یکی دزد و دیگری پلیس میشود. درست است که برای کودک پیروی از نظم سخت است ولی لذتی که در بازی به کودک داده میشود و
همین طور پذیرش او به عنوان یک عضو در اجتماع باعث میشود که این سختی را تحمل کند.
پژوهش به روی بازی وانمودسازی و خودکنترلی:
تحقیقات تاکید میکنند که چالشها و ارتباطـات در دوران کودکسـتان باعث ایجاد نتایج مطلـوبی از جمله زبان و توسـعه سواد، درک حالات ذهنی، تفکر واگرا،
شایستگی و بلوغ شناختی اجتماعی می گردد. (برگن و مایر، ۲۰۰۰)
به نظر ویگوتسکی زبان وسیلهای است که از طـریق آن فراینـدهای شـناختی به کودکان منتقـل میشود و باعنایت به نظریه ویگوتسکی در این رابطه که
وانمـودسازی به بچـهها کمک میکند که بر تکـانهها غلبه کنـند و رفـتـارشان را مدیریت کنند پس ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که وانمودسازی در کودکان
میتواند باعث غنی شدن درخودکنترلی زبانشان شود.
بازی وانمودسازی و صحبت خصوصی
در نظریه ویگوتسکی، زبان نه تنها به عنوان یک ابزار اصـلی که از طـریق آن فرایندهای شـناختی تطبیـقی فرهنگی به کودک منتقل می شود، شناخته شده است
بلکه ابزار اولیهای برای خودکنترلی کودک است.
در طول سالهای مهد کودک گفتار خصوصی (صحبت با خود) حدود ۲۰ الی ۶۰ درصد گفتار کودک را تشکیل میدهد.
جهان اجتماعی باعث انتقال ارزشها، استراتژی و مهارت ذهن یک نسل به نسل دیگر میشود. (برک، ۱۹۹۲)
اهمیت موضوع وانمودسازی
دیگر شواهد نشان میدهد که محتوای ظاهری بازی وانمودسازی و خودکنترلی اهمیت حیاتی در ارتباطات دارد. دان و هاگس (۲۰۰۱) در تحقیقی به روی یک نمونه
۸۰ نفری ازکودکان ۴ سـاله نیمـی از آنها بر اسـاس پرسـش نامهای که توسط مادران آنها جواب داده شده بود برچسب ” سخـت در مدیریت ” را گرفتند زیرا که
بر اسـاس اندازهگیری نمره آنها در بیش فعالی و هم چنین اختلال سلوک بالای ۹۰ بود. درگروه کنترل نمره موارد فوق پایین تر از ۵۰ بود.
این افراد در اتاق بازی با دوسـتان نزدیک خود در دو جلسـه ۲۰ دقیقهای مشغـول بازی فانتـزی شدند بازی آنها به صـورت ویدئویی ضبط برای بررسی موضوعات
وانمودی و رفتار تعاملی کدگذاری شد.
کودکان هم چنین به وظایف اضافی پاسخ دادند. چندین ارزیابی از جمله عملکرد اجرایی، خودکنترلی، شایستگی شامل عادات (ظرفیت سرکوب پاسخهای
ناسازگارانه) برنامهریزی و انعطافپذیری در توجه انجام شد.
دو سال بعد در سن ۶ سالگـی بلوغ اخلاقی اجتمـاعی آنها اندازه گـیری شد. که درآن به داسـتانهای طراحی شده پیرامون درک خود از عوارض هیجانی ناشی
از اعمال نفع اجتماعی و تجاوزات پاسخ دادند.
درگیریها شامل موضوعات خشونت آمیز در بازیهای گروه ” سخت در مدیریت ” ۳ برابر بیشتر از گروه کنترل بود.
چوب بست بزرگسالان از بازی وانمودسازی کودکان
پدر و مادران و هم چنین خواهر و برادران بزرگــتر در خـانواده میتواند نقـش یک چـوب بسـت را برای افزایش مهارتها در زمینه بازی برای کودکان فراهم آورد. بچهها
بسیاری از مهارت هایی که موجب افزایـش بازیهایشان در دیگر زمینهها میشود را به دست میآورند. وانمودسازی مانند دیگر عملکردهای پیچیده ذهنـی به
صورت اجتمـاعی ساخته شده و به بچهها انتقال پیدا میکند. (اسمولچا، ۱۹۹۸) تحقیقات نشـان داده تا سه سالگـی مادر شریک اصلـی کودک در بازیهـایش
است و از آن پس زمان بازی کودک با کودکان دیگر افزایش مییابد.
بچهها تا ۳ سالگی ترجیح میدهند با مادر خود بازی کنند، حتی اگر همسالانشان حضور داشته باشند.
در سن ۴ سالگی شاید بتوان گفت کودکان به طور مساوی با مادر، خواهر و برادر خود و یا همسالان بازی میکنند.
حمایت از بازی وانمودسازی و خودکنترلی در دوران کودکی
کودکان زمـان کمتری برای وانمـودسازی در فرهنگ روسـتا دارند. چرا که به محض این که فرصت شـرکت در فعالیتهای بزرگترها را پیدا میکنند باید شـروع به کار
کنند، لیکـن ورود به این فعـالیت جایگزینـی برای وانمـودسازی است و باعث می شـود که کودکان به درک هنجـارهای جامعه نزدیک و برای رسیدن به این هنجـارها
تلاش کنند تا یاد بگیرند احسـاسات خود را تنظیم کنند و رفتارشان در خدمت اهداف سازنده اجتماع باشد. اما به هر حال وانمودسازی کنترل شده در کودکان باعث
غنی شدن در تماسهای اجتماعی و زبان که البته هماهنگ با منافع کودک میباشد، میشود که خود برای تغییر در قشر مخ ایده آل است و زیر بنایی برای توسعه
خودکنترلی است. (تامپسون، ۲۰۰۴)
مغز جوان کودک تحت تاثیر تجربه رشد میکند تجاربی که حاصل اکتشاف محیط و بهرهگیری از فرصت برقراری ارتباط و به اشتراکگذاری روزمره با مراقبین است که
این رشد پایه و اساس مراحل بعد میباشد. تلاش برای پرورش وانمودسازی در کودکان ضروری است.
توصیهها:
۱- با توجه به کاهش اوقات فراغت والدین نسـبت به نسـل قبلی امــروزه زمان کمـتری برای گفتگـو با فرزندان صرف میشود. مراکزی مثل کودکسـتان، مراقـبت از
کودکان، موزه کودکان، شهـربازی کودکان میتوانند به عنوان یک چهـارچوب کمک کـننده برای کودکان باشند.
در تحقیقی ۱۶۰ نفر از والدین که به همـراه کودکانشـان از مکانهایی مانند موزه، نمایشـگاه، سالن بازی و پارک دیدن میکردند مورد بررسی و مشاهده قرار
گرفتند. نتایج مشـخص کرد که از مدت ۱۰ دقیقه که آنها مورد مشاهد قرار گرفته بودند تنهـا ۳۰ ثانیه با کودک خود ارتباط و صحبت داشتند که ۶۲ درصد از این مدت
با مادر و ۱۹ درصد با پدر و ۱۹ درصد باقیمانده با دیگر بزرگسالان بود.
۲- هنگامی که در کودکسـتانها و مدارس ابتدایی در بیشـتر اوقات کودکان نشـسته به صورت منفعل مشـغول گوش دادند در رابطـه با وظـایف دیگر کمـتر به چالـش
کشـیده میشوند باعث می شود که آنها بیتوجه، بیقرار، کمـتر به چـالـش کشیده شدن وظایف – عدم عادت به مطالعه مهارت اجتماعی کمتر بیش فعالی،
پرخاشگری باشند. بازی ترویج طیف گستردهای از نتایج مطلوب از جمله اعتماد به نفس میباشد.
۳- بازی وانمودسازی، مداخلهای (وسیلهی) برای کودکان با کمبود خودکنترلی:
بازی نقش گذاری اجتماعی میتواند به اهداف خودکنترلی در بسیاری از تکانهها مؤثر باشد. بازیهای تخیلی بنیاد محکمی را برای تمام جنبههای رشد روانی
فراهم میکند. والدین، مراقبین، معلمان و مربیان باید نسبـت به این نکته که آیا کودکـان تحت تاثیر مهارتهای ضـروری برای موفقیت در مدرسه و اجتماع قرار
گرفتهاند حساسیت داشته باشند، توجه کنند.
فصل ۱۳
سخن آخر:
آموزش بازی و یادگیری از طریق بازی:
نویسنده این کتاب این سؤال که آیا اهمیت لذتی که از تفریح و سرگرمی بازی میبریم در مقابل توسعه مهارتهای شناختی و اجتمـاعی چه جایگاهی دارد را
به چالـش میکشد. آیا میتوانیم بگوییم که بازی میتواند به عنوان روند یادگیری ذاتی و یک روش مهم یادگیری در نظر گرفته شود.
زمانـی مطــرح شد که هیـچ کودکی نباید از سـواد عقب بمـاند و به دنبال آن محـتوای آموزشـی زیـادتر و پیچـیده تر شد تا جایی که حتی کودکستانها نیز زمان
بازی کودکان را کم کردند. در حالی که اشکال مختلفی از بازی میتواند به نفع آموزش رسمی باشد.
بازی به عنوان یکی از ویژگیهای مهم تطبیق در دوران کودکی:
تماس مستـقیم با محیط فیزیکی بسـیار مهم است. فرانک ویلسون به عنوان نورولوژیست نشان داده است چگونه انواع مختلف تمـاس با دست میتواند در عملکرد
مغز و حتی زبان و فرهنگ تاثیرگذار باشد.
ویگوتسکی، پیـاژه و بسیاری از محقیقن اخیر پیشنهــاد میکنند که بازی ابزار ســازمان یافته و منطبق شدهای است که به وسیله آن بچهها یاد میگیرند
حواس فیزیکی و محیط اجتماعی خودشان را ایجاد کنند.
کودکان به کمک بازی احساســات لازم برای غلبه بر ترس از حیــوانات، و یا افرادی که در زندگی واقعی و یا صحنه تلویزیون میآید غلبه کنند.
در نظر بگیرید تفاوت بین کودکان در حال اجرای تصادفی پریدن و کودکانی که در یک بازی طراحی شده این فعالیت را انجام میدهند که در بازیهای طـراحی شده
موارد شنــاختی اجتمـاعی از کسـب مهارت اهـمیت ییشـتری دارند. در دوران میانه کودکی بلند صحـبت کردن کودکان حذف میشود و به دنبــال آن ظهــور تصـاویر
خصوصی و آگـاهی کودک از تواناییهای فردیش کاملتر میگردد و در اینجا بازی میتواند در جهت ایجاد ویژگیهای سازش یافته کودک در حال رشد کمک کند و در
اینجا بازی میتواند در جهت ایجاد ویژگیهای سازش یافته کودک در حال رشد کمک کند.
در فراتحلیلی پیشنهـاد میگردد اگر کودک در سـطوح ابتـدایی بتواند برای مدتی در روز آموزش جدا شود و بازیهای خلاق انجام دهد فرصت برای یادگیری او
افزایش می یابد.
در تحقیقـی توسـط کرت لیون مشــخص شد در کلاسهایـی که به صورت دموکــراسی هدایت میشد زمـانی که زنگ تفریح بچـهها طولانیتر و بچهها در زنگ
تفـریح بازیهـای آزاد انجـام میدادند و همچـنین راهنمــایی معلمــان در حد متوسط بود کلاسهای درس سازندهتر بود.
آموزش بازی
اغلب متخصصـان رشـد کودک معتـقدند تمایل کـودک به بازی به صورت ذاتی میباشد و ظهور آن را به صورت طبیعــی در کودکانی که دچار اختلالات مغزی
مانند اوتیسم نیستـند میبینیم. بازی ابزای است برای شکوفا کردن لذت بخش تواناییهای شناختی-اجتماعی انسان که نیاز به یک چهارچوب حمایتی از طرف
والدین و بزرگسالان دلسوز دارد.
پیشنهــاد میگردد والدین از جلسـات فشــرده آموزش بازی بهــرهمند شوند تا بتوانند به کمک این نوع بازیها باعث رشد کودکان خود شوند.
سخن آخر
برخی از مفاهیم گسترده بازیهای تخیلــی کودکانی که در سـاختار بازیهای تخیلـی در دوران کودکی درگیر میشوند میتوانند بر تمــایز واقعیت و خیالپردازی
تسلط پیدا کنند. آنها همچنـین به تدریج یاد مـیگیرند و تشـخیص میدهند که فرایند تفکر به صورت خصـوصی و فردی به صـورت بالقـوه میتواند برای
سـرگرمی، ارزیـابی از خود و در نهـایت در خلاقیت علمی و هنری مؤثر باشد همچنین باید دانست یکی از ویژگیهای بازیهای تخیلی اهمیت آن در جنبهای
خاصی از آمادگی برای مدرسه و کسب دانش و موفقیت میباشد.
باید از اجرای زنگ تفریح و فرصـت برای بازی در مقابل تقاضای معلمان و سازمانها جهت تمرین بیشتر از حد، آموزش تست و تاکید به روی یادگیریهای فراوان دفاع
کرد. بازیهای اولیه به عنوان ارزش بالـقوه میتواند حتــی گسـتردهتر از چهـارچوب اصلی آموزش منجـر به تثبـیت مهارتهای شناختی گردد.
کودکان میتواند این جهــان را به صورت خصـوصی (اندیشـه مداوم) خاطــرات در خواب و بیـداری با ارائه پیـشبینیهای رویدادهای امکانپذیر در آینده با تعاملات
اجتمــاعی تجربه کنند. هرکسـی در طول زمان باید بتواند خود را با خواسـتههای اجتماعی و فیزیکی محیط زیست واقعی وفق دهد.
در گذشته انسان از طریق اشکال توانسته است عقاید مذهبی معنوی، افسانه و اسطورههای خود را طی ۷ الی ۸ هزار سال بعد انتقال دهد. در قرن کنونی و در
حال حاضر انسان به کمک سواد و حتی ابداع فنآوری الکتـرونیکی خاطـرات خودآگاه، توهمات و روایات خود را در اختیار دیگران میگذارد.
این رسانهها به عنوان یک سیستم وسیع اغلب فکر و حواس ما را از جریان خصوصی فکرمان منحرف میکند. کودکان که در مراحل اولیه زندگی به کمک بازیهای
تخیلی و وانمودسازی تصویرسازی ذهنی و خودکنترلی را یاد گرفتهاند احتمالا در بزرگسالی مجهز به یک منبع مهم برای تطبیق پیچیدگیهای فزایند و اجتناب ناپذیر
در بزرگسالی هستند.
تا زمانی که بـاور داشته باشیـم بازی ها به یک فرایند فکـری درونی کنــترل شده تبدیل می شوند. ممکـن است برای آن یک ارزش قابل توجه جهت مقابله با
استرس در بسیاری از موفقیت های عملی بیابیم.
برای مثال چالش مداوم در خودکنترلی تفکر هوشیار یک شخص میتواند برای مواجه شدن با مشکلات زندگی واقعی، درگیریهای شخصی، مشکلات بین فردی
که یک شخص در بزرگسالی با آن مواجه می شود مفید باشد.
تحقیقات نشان داده است که کودکانی که در دوران تجـربه بازیهای تخیلــی دارند در شـرایط روان درمانی عملکـرد مؤثری دارند. بررسیهای ساندراراس نشـان
داده است که بازیهای وانمـودسازی میتواند در تسهــیل مشکلات حل مسئله، توانایی تفکر واگرا، ابراز عاطفه و غنی کردن پاسخ همدلانه مؤثر باشد. همچنین
این نوع بازیها می تواند باعث کاهش ترس، نگرانی، کاهش اضطراب گردد.
درمان تعامل پدر و مادر کودک (PciT Parent child interaction therapy )
شامل مجموعهای از روشهای تعاملی و ارتباطی در جهت سـتایش، بازتاب کلامی، تقلید از فعالیتها و بازی کودک و نشان دادن شور و شوق در پاسخ به
رفتارهای سازنده کودک میاشد. روش PciT به عنوان یک روش درمان برای کودکان دشوار با تکیه اصلی بر استفاده از بازی به کار میرود.
بازی میتواند جهت تنظیم مفاهیـم زندگی و فراتر از آن برای آمادگـی رفتن به مدرسه و یادگیری شناختی مفید باشد. رابرت استرنبرگ و گروه تحقیــقاتی او با
تحقیقـات بیشتر به روی مفاهیم گســترده تر ارزش بـازی و وانمودســازی موفق به بررسی اطلاعاتی پیرامون مفـاهیم هوش کامیاب شدند. این بررسـی بر اسـاس
مفهوم شایستگی فکری اسـتوار شد که گســتردهتر از توانایی فردی است و به کمک تستهای استاندارد اندازهگیری شد. در واقع تفکر انتزاعی در اشکال
کلامی و ریاضی میباشد. تحقیق استانبرگ نشان داد که مهارتهای انتـزاعی فکـری اگرچه مهـم میباشد لیکن پیش بینی هوش را به عملکرد نمرات مدرسه
محدود کرده است.
اگر به واقع بخواهـیم عملکـرد اصلح را پیشبینـی کنیم این عملکـرد اصلـح باید در رابطه با دوران تحصـیل، شغـل، ارتباطات اجتمـاعی رهبری و … باشد که در این
خصوص اندازهگیری هوش شناختی به تنهـایی کافی نیست و باید دو بعد دیگر توانایی هوش یعنی هوش خیابانی و هوش خلاق را نیز اندازهگیری و در نظر گرفت.
تاکنون تلاشهای سیسـتماتیک منظمی جهت ارتباط بازیهای وانمودسازی در دوران کودکی با هوش خلاق و موفق صورت نگرفته است. جنبه های خلاق هوش
ریشه در بازیهای وانمودسـازی کودکان در دوران مهـدکودک دارد. همچنین تحقیقات طولی نشان دهنده همبستگی بین انجام بازیهای وانمودسازی در دوران
کودکی با تفکر واگرا و خلاق در بزرگسالی دارد. بدون شک بازی کودکان میتواند یکی از عوامل مهم توسعه یک جامعه باسواد، خلاق و اجتماعی در آینده باشد.